اينجا براي از تو نوشتن هوا کم است
دنيا براي از تو نوشتن مرا کم است
اکسير من، نه اينکه مرا مرا شعر تازه نيست
من از تو مي نويسم و کيميا کم است
سرشارم از خيال، ولي کفاف نيست
من چه کنم حقيقت يک ماجرا کم است
تا اين غزل شبيه غزل هاي من شود چيزي شبيه حضور تو کم است...
گاهي تو را کنار خود احساس مي کنم، اما چقدر دلخوشي خواب ها کم است...
خون همان غزل که نگفتم به پاي توست
آيا هنوز آمدنت را بها کم است...؟؟؟
منو ببخش بهاره عزيز... آدم تا چيز با ارزشي رو از دست نده قدرش رو نميدونه........
چهارشنبه 4 دي1387 |
< type=text/java>GetBC(49);>