بهاره حسینی ::
شنبه 87/3/18 ساعت 10:34 صبح
و هر بار به یادت گریستم
بی آنکه بدانم در پی کیستم
آنی که دوستش میداشتم
یا آنی که دوستم میداشت
رفتی و با رفتنت تمام شد هستیم
می روم و می روی تا تمام شود مستیم
کاشکی طبیب بودم
درد میدانستم و درمانی می ساختم
یا شاید،کاشکی بیمار بودم
طبیب میدانستم و طبابت میخواستم
هر که باشم یا نباشم
اینگونه برایت بگویم
شروع نا شروع من با تو شروع شد
اما
تمام ناتمام من با تو تمام نشد.
نوشته های دیگران()